جعبهٔ پاندورا، بهروایت افسانههای یونانی، جعبهای بود با محتوای تمامی بلاها و شوربختیهای ناشناخته بشریت از جمله کار، بیماری، مرگ و غیره. پاندورا (اولین زن جهان) که بهدلیل دزدیده شدن آتش بهدست پرومته (از اجبار با پاندورا نامزد کرده بود) بخشی از جریمهٔ بشریت محسوب میشد، جعبهای از زئوس دریافت کرد تا به انسانها هدیه دهد و سفارش کند که هرگز آن را نگشایند؛ ولی پاندورا پس از ازدواج با برادر پرومته، یعنی ایمپتئوس، خود جعبه را گشود و بلاها و شوربختیها از داخل آن سرریز کرده و بر روی زمین پراکنده شدند؛ زمینی که تا آن زمان هیچگونه مشکل و بدبختی نمیشناخت. تنها امید در جعبه باقی ماند تا تسلای بشر باشد. بهگفتهٔ «گیزلا فوکس» این اسطوره در دوران باستان مورد توجه چندانی قرار نگرفت و ابتدا در دوران رنسانس معروفیت یافت. امروزه اصطلاح «جعبهٔ پاندورا» بهعنوان ضربالمثل در رابطه با مواردی استفاده میشود که فلاکتی بیعلاج بهبار آمده باشد.